همه ترسم از این بود که روزی برای شما قلم به دست بگیرم
برای نسلی که همهٔ تعهد و تفکرم از آن اوست
همه تن امید گشته و می نویسم، همه تن خوش خیالی...
برای نسلی که نه از سر تصادف و خوابیدن شهوانی یک شبهٔ دو جنس آدم
و نه از عدم
که از امید و آرزوهای اصیل و دیرین شکل گرفته است
و بزرگ خواهد شد و بزرگ خواهد زیست و بزرگ خواهد مرد...
برای تو می نویسم فرزندم...
فرزند کوچک ولی نه اندکم
برای تو رها...
ای از حد و بند آزاد گشته برای تویی که سقفت آسمان و فرشت زمین میباید باشد
برای تویی که می دانم آزاد خواهی زیست
تعهد می دهم... امضا میکنم و اثر انگشت از تمام انگشتان دست و پایم, از بند بند وجودم
امشب برای تو قلم به دست گرفته ام
شعر من, درد من, تعهد من همه از آن توست
دنیای این روزهای من در حسرت فردای توست فرزندم...
سلام به به چه وبلاگ زیبایی من واقعا کیف کردم مخصوصا از این پستش دمت گرم موفق باشی.منتظرم به منم سر بزنی
سلاااااام
خوبی؟
...میگم نوشته هات
یه جور خاصی هست
همشون برا خودته دیگه آره؟
من ازون یکی پایینیم خیلی خوشم اومد
نوشته هات ازوناییه که آدم دوس داره تو دفترش بنویسه!
فک نکنی من تازه الان اومدما
چند بار اومدم اما هنگ کردم موقع نظر دادن!
سلام
موفق باشی خیلی خوب می نویسی؟
سلام علیکم
سخت میگیریا !
اما تو هر مدلی بیای سر بزنی
من خوشحال میشم اسیدی!
فرقی نمی کنه چه جوری میسری (چشمک)!
مهم وجود دوس جوناس که باعث دلگرمیمه ...
تا بعد
راستی راستی راستی...هان؟!
هیچـــــــــی !
منظورم چپی بود!
خنگ شده دختره! به دل نگیر! از عوارض سوء تغذیس!!!