من با حقایق بیگانه نیستم...

من با حقایق بیگانه نیستم...

من حقیقت یک نگاه سرد را درک می‌کنم

و حقیقت یک روح عریان را نیز، به سادگی چشیدن یک چای تلخ

من زنده‌ام تا به حقیقت بپیوندم

من زنده‌ام تا حقیقت داشتن رویاهایم را دریابم

من در مکان و زمان می زیم

و در اعماق ظلمانی یک حقیقت محض خودم را به سردی یک نگاه و تلخی یک حادثه زنجیر کرده ام

من پیشانی خودم را به پشت دست حقیقتی سپرده ام که از تبش می سوختم

لیک... او با من بیگانه بود

و آشنایی ما به حقیقت نپیوست...

همه چیز قبل ازینکه شروع شود تمام شده بود...

نظرات 3 + ارسال نظر
Niloo چهارشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:04 ق.ظ

excellent!!!
ama ey kash mifahmidam in hame hese manfie tu sherat a koja miad?

مهدی شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:48 ق.ظ http://spantman.blogsky.com

تو با هیچ چیز بیگانه نیستی کسی که تو را بیگانه می داند از تو بیگانه است

مهدی سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:52 ق.ظ http://spantman.blogsky.com

والا بیا بیگانه شو
والا من به این نتیجه رسیدم که همه حقایق اونجوری هم که می گفتن واقعی نیستن مثلا همین قضیه درس خوندن ما که اصلا واقعی نیست ولی واقعا نمره خوبی می گیریم
واقعا که

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد